متن سخنرانی احمد شاملو در برکلی به سال 1990، درباره ی آسیب پذیری حقیقت، که از سایت مجله شعر انتخابش کرده ام؛
دوستان بسیار عزیز!
حضور یافتن در جمع شما و سخنگفتن با شما و سخنشنیدن از شما، همیشه براى من فرصتى است سخت مغتنم و تجربهاى است بسیار کارساز. اما معمولا دور هم که جمع مىشویم تنها از مسائل سیاسى حرفمىزنیم، یا بهتر گفته باشم مىکوشیم به بحث پیرامون حوادث درون مرزى بپردازیم و آنچه را که در کشورمان مىگذرد با نقطهنظرهاى اساسى خود بهمحک بزنیم و غیره و غیره… و این دیگر رفتهرفته بهصورت یک رسم و عادت درآمده و کموبیش نوعى سنت شده. من امشب خیالدارم این رسم را بشکنم و صحبت را از جاهاى دیگر شروعکنم و بهجاى دیگرى برسانم. مىخواهم درباب نگرانىهاى خودم از آینده سخنبگویم. مىتوانم تمام حرفهایم را در تنها یک سؤال کوتاه مختصرکنم، اما براى رسیدن به آن سؤال ناگزیرم ابتدا مقدماتىبچینم و زمینهاى آمادهکنم.
براى این زمینهسازى فکرمىکنم بهجاى هرکار، بهترباشد حقیقتى تاریخى را بهعنوان نمونه پیش بکشم، بشکافمش، ارائهاش بدهم، و بعد، از نتیجهاى که بهدست خواهدآمد، استفادهکنم و به طرح سؤال موردنظر بپردازم.دوازده سال پیش، در جشن مهرگان، در نیویورک، دیدم که دوستان ما مناسبت این جشن را پیروزى کاوه بر ضحاک ذکر مىکنند. البته این موضوع نه تازگى دارد؛ نه شگفتى، چون تحقیقاً بسیارى از دوستان در هر جاى جهان که هستند، همین اشتباه لپى را مرتکب مىشوند. من این موضوع را بهعنوان همان نمونه تاریخى که گفتم مطرحمىکنم و در دو بخش به تحلیل و تجزیهاش مىپردازم تا ببینیم به کجا خواهیمرسید.